words 5
intuitivly
به طور غریزی
exerting
اعمال کردن
tackle
مقابله
pour over
ریختن به روی
pour
ریختن
delibratly
عمدا
anchoring
لنگر انداختن
stamina
استقامت
tolerance
تحمل
wresteling
کشمکش
competency
شایستگی،صلاحیت
smash
خورد کردن، درهم شکستن
peak
قله
scattered
پراکنده
compose
ساختن
horizon
افق، خط فکری
hurricane
طوفان
replicate
تکرار